****

*** آذر 91 - حرف خودمونی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


حرف خودمونی

هنوز یادم هست وقت سحر به خانه شان رفتم .

آنها هم برای خوردن سحری بیدار شده بودند .

اما ...

اما هیچ کس نمی توانست سحری بخورد .

یکی می گفت مادر مادر نگذاشتی از ت حلالیت بخوام مادر .

مادر نگذاشتی محبتت را ....

مادر بیدارم کردی چرا خوابیدی مادر .

هنوز صدای مادر مادرشان در گوشم هست .

وامروز صدای دیگری بود

بابا چرا رفتی..........

روحشان شاد

 

 

 

 


نوشته شده در جمعه 91/9/3ساعت 6:5 عصر توسط تنهای دل خسته نظرات ( ) | |


:قالبساز: :بهاربیست:

 آپلود عکس - شبکه اجتماعی فیس نما - قالب وبلاگ ****** **

**

**